مهر 1386 که "محمود احمدينژاد" در خبرسازترين سفرش نيويورک را منفجر کرد، نشانههاي يک معاملة کثيف ميان آمريکاييها و اصلاحطلبان براي سقوط «دولت نهم» به چشم ميآمد.
يک سال قبل "محمد خاتمي" با ويزاي ويژه رئيسجمهور آمريکا براي 2 هفته به شرق ايالات متحده رفت(1) و عصر دوشنبه 20 شهريور 1385 پس از ديدار با جورج سوروس از رهبران «کودتاي مخملي» و سيدحسين نصر از رهبران «سنتگرايي» راهي تپههاي معروفِ «بيکون هيل» نيويورک شد تا در واپسين نقطه توقف خود شام آخر را در منزل زني به نام دکتر الگا ديويدسن صرف کند(2). ماموران FBI در طول مسير حضور داشتند و مسيرهاي منتهي به خيابان «ريورز 82» شديداً کنترل ميشد(3). همه چيز نشان ميداد که شخصيتهاي سرشناسي عازم «ضيافت بلوط سبز» هستند.
خانم ديويدسن يک شخصيت پيچيده و ناشناخته است. او از پژوهشگران انستيتوي مطالعاتي جوامع و تمدن اسلامي در دانشگاه بوستون(4) و داراي پيوندهاي نزديکي با بنياد اشرف پهلوي بود(5). از طريق احسان يارشاطر بهايي به هيات امناي دانشنامه ايرانيکا در دانشگاه کلمبيا راه يافت(6) و در محافل آمريکايي از مدافعان اصلاحطلبان ايراني شناخته ميشد(7). ديويدسن همزمان که درباره «شاهنامه فردوسي» و «کوروش» پژوهشهاي گستردهاي را انجام ميداد(8)، طرف مشورت وزارت امور خارجه آمريکا براي ارزيابي «برنامه سلاحهاي استراتژيک ايران» نيز قرار ميگرفت(9). از سوي ديگر، روابطش با ايرانيان بسيار متنوع و پرشمار بود و با چهرههايي مثل داريوش مهرجويي و سيدحسين نصر که در کميسيونهاي فرهنگي جشن هنر شيراز پروژه «باستانگرايي» را پيش ميبردند، تماس داشت(10).
روابط ديويدسن با خاتمي تحت پوشش بنياد بلوط سبز شکل گرفت(16). اين بنياد آمريکايي براي حمايت از «جامعه مدنيِ ايران» تاسيس شد و ديويدسن رياست هيات مديره آن را برعهده داشت(17)، ولي جنس رابطهاش با خاتمي فقط سياسي نبود. طبيعتاً به خوبي بايد «حفظ ظاهر» ميشد و يک توجيه خوب با عنوان «همکاري براي مطالعه سنتهاي بشري در تمدنهاي مديترانه» (پروژه مشترک «دفتر ژنو» با بنياد بلوط سبز) سوءظنها را برنميانگيخت(18).
از راست: ريچارد فراي (بزرگ ترين جاسوس زنده خاورميانه و تئوريسين مکتب ايراني)، محمد خاتمي و الگا ديويدسن؛ 20 شهريور 1385 در ضيافت شام بلوط سبز در بوستون آمريکا.
بدينترتيب، دکتر الگا ديويدسن چيزي بيش از يک استاد دانشگاه بود.
او همزمان دو بعد «نظامي» و «فرهنگي» داشت که چهره آرامش را رازآلودتر ميساخت و عضويتش در انجمن مطالعات يهودي براي خاورميانه بر اين پيچيدگيها ميافزود؛(19) زني که متخصص «فرهنگ ايران باستان» است و يک صاحبنظر در زمينه «سلاحهاي استراتژيک» نيز به شمار ميرود(20)! براي همين هم از مقامات وزارت امور خارجه آمريکا تا رئيسجمهور سابق ايران دعوتش را براي حضور در «ضيافت بلوط سبز» پذيرفتند(21). محمدجواد محلاتي، دکتر مهدوي دامغاني و دکتر گريگوري از دوستان مشترک ديويدسن و خاتمي نيز حضور داشتند(22). ساعت 7 شب خبر دادند که موتورهاي اسکورت کاروان خاتمي به خيابان «ريورز 82» رسيدهاند.
خاتمي همراه صادق خرازي شام آخر را در آمريکا خورد و 70 ميهمان برجسته در «ضيافتِ بلوط سبز» با رئيسجمهور اصلاحات سر يک ميز نشستند، اما ديويدسن فقط يک «ميهمان ويژه» داشت: پيرمردي 86 ساله ولي سالم و سرحال که مثل خودش آمريکايي بود؛ يک زن و مرد با شباهتهاي شگفتانگيز بسيار. خاتمي نيز انتظار اين ملاقات را ميکشيد، چون همان طور که انستيتو مطالعات خاورميانه براي واشنگتن در گزارش خود تأييد کرده است، اساساً خاتمي صدور رواديد سفرش به آمريکا را مديون رايزنيهاي موثر چنين چهرههايي با کاخ سفيد بود(23). اين ميهمان ويژه کسي جز پرفسور ريچارد فراي نبود که کمي بعد از محمد خاتمي وارد خانه الگا ديويدسن شد. تا اين زمان، قدمتِ تماسهاي فراي با ايران از نيم قرن ميگذشت و برخلاف تصور رايج، از سال 1384 رفتوآمدِ او به تهران به مانع جدياي برنخورد. البته شاگردان او مانند سيدحسين نصر سالها انتظار صدور «اجازه بازگشت» را ميکشيدند و اعضاء حلقه کلمبيا مانند رامين جهانبگلو- که فراي اولين تئوريسين پيشکوت آن محسوب ميشد- بهار 1385 در تهران تحت تعقيب وزارت اطلاعات قرار گرفتند(24)، ولي دو هفته پيش از «ضيافت بلوط سبز» جهانبگلو آزاد شد(25) و اين نشانه خوبي براي کمتر شدن نگرانيهاي حلقه کلمبيا به نظر ميرسيد.
ريچارد فراي و محمد خاتمي شناخت خوبي از يکديگر داشتند.
الگا ديويدسن، رابط آمريکايي «ريچارد فراي» با « محمد خاتمي»؛
رابطه ريچارد فراي با دولت نهم بد نبود و پس از رياستجمهوري خاتمي رفتوآمدهايش به تهران و شيراز و اصفهان ادامه يافت. او خرداد 1384 در اوج رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري به ايران آمد31 و 6 ماه پس از آغاز به کار «دولت نهم» در نوزدهمين جشنواره خوارزمي از فراي تجليل گشت(32). در همين سفر ديدار مفصل ديگري با محمد خاتمي و غلامرضا اعواني (رئيس پيشين انجمن حکمت و فلسفه) داشت(33)، ولي علي رغم کهولت سنش آمادة حضور فعالتر در پشتصحنه سياسي ايران ميشد؛ چه اينکه فراي مانند هوشنگ امير احمدي عضو بلندپاية «گروه تماس نيوجرسي» معروف به نام شوراي آمريکا- ايران بود(34) و به واسطة اسفنديار رحيم مشايي کانال ارتباطي مطمئني را نيز در دفتر رئيسجمهور جديد ايجاد کرد،(35) گرچه در مقايسه با روابط گرم اين «گروه تماس» با اصلاحطلبان، هنوز سطح تعاملشان با محمود احمدينژاد چندان جدي به نظر نميرسيد.
ديدار ريچارد فراي و محمد خاتمي خبر از بازي دوجانبه «دار و دستههاي نيويورکي» در ايرن ميداد؛ خصوصاً که همان زمان در سال 1385 دوست و همکار نزديک فراي يعني هنري کسينجر به همراه فرانسيس فوکوياما پژوهش محرمانهاي را براي پنتاگون با هدف «تقويت و شناسايي شرکاء بالقوه» ايالات متحده در موسسه تحقيقات امنيتي رند (Rand) سرپرستي ميکرد.36 جورج بوش نيز صريحاً به اصلاحطلبان پيام داد و گفت «در انتظار شنيدن صدايي تازه از درون ايران براي تغيير رژيم است.(37)» به غير از سران جمهوريخواهان، رهبران يهودي دموکراتها مانند جورج سوروس نيز درباره «اهميت اطلاعاتي» سفر خاتمي براي آمريکا ميگفتند «اين سفر به آگاهي از وضعيت يک دشمن منزوي ميانجامد.»(38) بازبيني سياستهاي کلان آمريکا براي مديريت منازعات با ايران به تازگي آغاز شده بود و مرداد 1385 نيز اولين قطعنامه تحريم ايران در سازمان ملل به بهانه فعاليتهاي هستهاي جمهوري اسلامي از تصويب اعضاء شوراي امنيت گذشت.(39)
دست خط « محمد خاتمي» در تجليل از «ريچارد فراي» و «الگا ديويدسن». خاتمي در اين يادداشت يادبود، ديدار با تئوريسين «مکتب ايراني» در بوستون را «خاطرهاي فراموشنشدني» مينامد و ديويدسن را «انساني دانشمند، شريف و بزرگوار که ايراندوستي ايشان بر فضيلتهايشان افزوده» خطاب ميکند!
شبي که فراي و خاتمي با يکديگر شام آخر را خوردند، حسين شريعتمداري سرمقاله «آقاي خاتمي از کدام کيسه خرج ميکند؟» را در روزنامه کيهان نوشت و به مواضع او در آمريکا مبني بر تأييد «دولت اسرائيل» و «هولوکاست» که نفي آنها دو شاخصه برجسته سياست خارجيِ «دولت نهم» محسوب ميگشت، شديداً اعتراض کرد و دلايل موافقت آمريکاييها با سفر خاتمي را شرح داد.(41) آن زمان احمدينژاد به شريعتمداري جايزه «منتقد منصف دولت» را داده بود، اما به سبب تاثير مدير مسئول کيهان بر گفتمان انقلابي «سوم تير» و حمايت از رئيسجمهور در برابر حملههاي شديد اصلاحطلبان، يکي از حاميان سياستهاي اصوليِ دولت نهم شناخته ميشد. شريعتمداري نخستين کسي بود که هم در برابر موج جنگ رواني اصلاحطلبان و هم در مقابل واکنشهاي تهديدآميز دولتهاي غربي عليه احمدينژاد به سبب «نفي هولوکاست» ايستاد.
او روز سهشنبه 22 آذر 1384 اولين سرمقاله را در کيهان براي شرح «ادله علمي رد هولوکاست» نوشت و آراء و سرنوشت منتقدان هولوکاست از جمله پروفسور روبر فوريسون و پروفسور روژه گارودي را شرح داد. بار ديگر شريعتمداري روز 30 ارديبهشت 1385 در برابر انتقادات شديد مهدي کروبي از سياست خارجي دولت نهم پاسخهاي محکمي به او داد و اينبار شامگاه 20 شهريور 1385 وقتي محمد خاتمي دو هفته پرکار و فشرده را در «شرق آمريکا» از نيويورک و بوستون تا واشنگتن و شيکاگو پشت سر گذاشته بود، به مقايسه تطبيقي سخنان رئيسجمهور سابق در اين سفر با آموزههاي راهبردي امام خميني(ره) پرداخت. مدير مسئول کيهان از يک سو در سرمقالهاش صريحاً از تندرويهاي احساساتيِ امثال فاطمه رجبي عليه رئيسجمهور سابق ايران انتقاد کرد و از سوي ديگر تأييد «موجوديت اسرائيل» و پديدة جعلي «هولوکاست» را يک «رانتخواري سياسي» توسط خاتمي دانست:
اهميت شما براي آمريكا به خاطر رياستجمهوري هشت ساله جنابعالي در ايران اسلامي است و اگر غير از اين بود، به يقين بوش و دار و دسته اش براي «فريب» حضرتعالي كمترين زحمتي به خود نميدادند. چرا؟ پاسخ روشن است. جناب آقاي خاتمي در اين سفر، شخصيت حقوقي خود را به عنوان رئيس جمهور سابق ايران اسلامي كه متعلق به مردم است، سخاوتمندانه خرج كردهاند که بدون كمترين ترديدي يك «رانت خواري سياسي» است و مذموم و ناپسند
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.